فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Creative

kriˈeɪtɪv kriˈeɪtɪv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more creative
  • صفت عالی:

    most creative

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective B1
    (ذهن، شخص، فعالیت) آفریننده، خلاق، خلاقه، آفرینشگر، سازنده
    • - a creative force
    • - نیروی خلاقه
    • - She's very creative and always coming up with new ideas.
    • - او بسیار خلاق است و همیشه ایده‌های جدیدی مطرح می‌کند.
    • - My father had a creative mind.
    • - پدرم ذهن خلاقی داشت.
  • adjective
    (مربوط به) آفرینش، ایجادی، آفرینشی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد creative

  1. adjective artistic, imaginative
    Synonyms: clever, cool, demiurgic, deviceful, fertile, formative, gifted, hip, ingenious, innovational, innovative, innovatory, inspired, inventive, leading-edge, original, originative, productive, prolific, stimulating, visionary, way out
    Antonyms: uncreative, ungifted, unimaginative, uninspired, unproductive, untalented

لغات هم‌خانواده creative

ارجاع به لغت creative

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «creative» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/creative

لغات نزدیک creative

پیشنهاد بهبود معانی