آخرین به‌روزرسانی:

Decorative

ˈdekrə- / / ˈdekəreɪ- ˈdekrətɪv

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2

آذینی، زینتی، تزئینی، دکوراتیو

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The room had many decorative objects on the shelves.

در اتاق، وسایل تزئینی زیادی روی قفسه‌ها قرار داشت.

She wore a dress with decorative embroidery.

او پیراهنی با گل‌دوزی زینتی پوشیده بود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The players costumes were colorful and decorative.

لباس‌های بازیگران رنگین و پر آذین بودند.

decorative arts

هنرهای تزیینی

decorative objects

اشیای زینتی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد decorative

  1. adjective beautifying
    Synonyms:
    pretty ornamental enhancing embellishing adorning prettifying cosmetic fancy florid nonfunctional
    Antonyms:
    ugly

لغات هم‌خانواده decorative

  • adjective
    decorative

ارجاع به لغت decorative

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «decorative» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/decorative

لغات نزدیک decorative

پیشنهاد بهبود معانی