فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Shiny

ˈʃaɪni ˈʃaɪni

صفت تفضیلی:

shinier

صفت عالی:

shiniest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1

صیقلی، براق، آفتابی، درخشان، پرنور

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

a shiny night

یک شب روشن

a warm and shiny day

یک روز گرم و آفتابی

نمونه‌جمله‌های بیشتر

shiny shoes

کفش‌های براق

a new shiny coin

یک سکه‌ی نو و براق

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد shiny

  1. adjective bright, glistening
    Synonyms:
    clear gleaming sparkling glossy polished lustrous sunny glistening sheeny burnished satiny slick agleam
    Antonyms:
    dark dull

لغات هم‌خانواده shiny

  • adjective
    shiny

ارجاع به لغت shiny

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shiny» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shiny

لغات نزدیک shiny

پیشنهاد بهبود معانی