Geminate

ˈdʒemənət ˈdʒemənət ˈdʒemənət ˈdʒemənət
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective adverb
جفت، توأم، دوتا، دولا، دوقلو، جفت کردن، توأم کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The "T" in "cattail" is geminated.
- حرف «T» در واژه‌ی «cattail» مضاعف شده است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد geminate

  1. verb To make or become twice as great
    Synonyms: pair, double, duplicate, redouble, twin
  2. adjective Composed of two parts or things
    Synonyms: coupled, biform, binary, double, doubled, dual, duple, duplex, duplicate, paired, twofold
  3. verb Form by reduplication
    Synonyms: reduplicate

ارجاع به لغت geminate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «geminate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/geminate

لغات نزدیک geminate

پیشنهاد بهبود معانی