Twofold

    ˈtuːfoʊld ˈtuːfəʊld
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله

    adjective adverb
    دارای دو چیز، دوقسمتی، دو برابر، دوگانه

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
    - a twofold increase
    - افزایش دو چندان
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد twofold

    1. adjective Composed of two parts or things
      Synonyms: double, dual, binary, duple, duplex, duplicate, biform, bifold, binal, diploid, two-fold, geminate, treble, paired, threefold, three-fold
    2. adjective Twice as much or as large
      Synonyms: double, twice over, duplex, doubled, two-fold
    3. adverb By a factor of two
      Synonyms: two-times, dually

    ارجاع به لغت twofold

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «twofold» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/twofold

    لغات نزدیک twofold

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند