با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    Two-way

    ˈtuːweɪ ˈtuːweɪ ˈtuːweɪ
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    adjective
    (جاده و غیره) دوطرفه، دوسویه

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
    - a two-way street
    - خیابان دوطرفه
    adjective
    (رادیو) فرستنده و گیرنده
    - a two-way radio
    - رادیوی فرستنده - گیرنده
    adjective
    برگرداندنی، پشت‌و رو کردنی، دو رو
    - a two-way raincoat
    - پالتو بارانی دو رو
    adjective
    دوجانبه، متقابل
    - a two-way cultural exchange
    - تبادل فرهنگی دوجانبه
    adjective
    (شیر آب یا سویچ) دو راهه
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد two-way

    1. adjective Involving two parts or elements
      Synonyms: bipartisan, bipartite, bipartizan, two-party, two-part

    ارجاع به لغت two-way

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «two-way» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/two-way

    لغات نزدیک two-way

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی