با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Retrace

rɪˈtreɪs rɪˈtreɪs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    retraced
  • شکل سوم:

    retraced
  • سوم شخص مفرد:

    retraces
  • وجه وصفی حال:

    retracing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - transitive C2
    از همان راه برگشتن، بازپیمودن (راه رفته)
    • - She lost her watch on the way and so she retraced her steps.
    • - در راه ساعت خود را گم کرد، بنابراین از همان راه برگشت.
    • - After realizing I had left my keys at the office, I had to retrace my steps to find them.
    • - بعد از اینکه فهمیدم کلیدهایم را در دفتر جا گذاشته‌ام، مجبور شدم راه رفته را دوباره بپیمایم تا آن‌ها را پیدا کنم.
  • verb - transitive
    مرور کردن (در ذهن)، از خاطر گذراندن، از نظر گذراندن
    • - She tried to retrace the conversation in her mind.
    • - سعی کرد مکالمه را در ذهنش مرور کند.
    • - She retraced her childhood memories while looking through old photo albums.
    • - او وقتی که داشت آلبوم‌های عکس قدیمی را نگاه می‌کرد، خاطرات دوران کودکی‌اش را از نظر گذراند.
  • verb - transitive
    رد چیزی را دنبال کردن، رد چیزی را گرفتن، پی چیزی را دنبال کردن
    • - She retraced her family tree.
    • - او پی شجره‌نامه‌اش را دنبال کرد.
    • - The journalist retraced the events leading up to the scandal to uncover the truth.
    • - این روزنامه‌نگار رد وقایع منتهی به رسوایی را برای افشای حقیقت دنبال کرد.
  • verb - transitive
    دوباره نوشتن، از نو نوشتن، دوباره کشیدن، از نو ترسیم کردن
    • - After making a mistake in my drawing, I had to retrace the lines.
    • - بعد از اینکه در نقاشی‌ام اشتباه کردم، مجبور شدم خطوط را دوباره بکشم.
    • - In order to fix the error in the document, I had to retrace the sentence.
    • - برای رفع خطای سند، مجبور شدم جمله را از نو بنویسم.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد retrace

  1. verb Reassemble mentally
    Synonyms: backtrack, reverse one's steps, go back over, perseverate, trace, reconstruct, recall, recollect, reiterate, reinspect, reminisce, repeat, retell, construct

ارجاع به لغت retrace

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «retrace» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/retrace

لغات نزدیک retrace

پیشنهاد بهبود معانی