آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Childbearing

ˈtʃaɪldˌberɪŋ ˈtʃaɪldˌbeərɪŋ

معنی childbearing | جمله با childbearing

noun adjective

بچه‌آوری، بچه‌زایی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

Her stomach had stretch marks from childbearing.

به‌دلیل زایمان، پوست شکمش جای ترک‌خوردگی داشت.

She is no longer a woman of childbearing age.

او دیگر سن بچه‌دار شدن را پشت سر گذاشته است.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد childbearing

  1. noun the act or process of bringing forth young

ارجاع به لغت childbearing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «childbearing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/childbearing

لغات نزدیک childbearing

پیشنهاد بهبود معانی