در آستانهی مرگ، در شرف مرگ، رو به موت، در لحظات پایانی عمر، درحال جان دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The soldier was on the verge of death when help arrived.
سرباز در آستانهی مرگ بود که کمک از راه رسید.
The wounded bird was on the verge of death, yet it struggled to breathe.
پرندهی زخمی درحال جان دادن بود، اما هنوز برای نفس کشیدن تقلا میکرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «on the verge of death» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/on-the-verge-of-death