آیکن بنر

بلک فرایدی فست‌دیکشنری - تا ۴۴٪ تخفیف

بلک فرایدی فست‌دیکشنری - تا ۴۴٪ تخفیف

خرید با تخفیف
خرید اشتراک
آخرین به‌روزرسانی:

Excruciate

ɪkˈskruːʃiːˌeɪt ɪksˈkruːʃɪeɪt

معنی excruciate | جمله با excruciate

verb - transitive

آزار دادن، شکنجه کردن، بر صلیب آویختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

a man excruciated by a toothache

مردی که دچار دندان درد شدید بود

Modern music excruciated him.

موسیقی امروزی او را زجر می‌داد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد excruciate

  1. verb to bring great harm or suffering to

ارجاع به لغت excruciate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «excruciate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/excruciate

لغات نزدیک excruciate

پیشنهاد بهبود معانی