گذشتهی ساده:
proportionedشکل سوم:
proportionedوجه وصفی حال:
proportioningسهم، قسمت، بخش، نسبت، تناسب، اندازه، مقیاس
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
fraud of breathtaking proportions
کلاهبرداری نسبتاٌ بزرگ
In the tropics plants grow to huge proportions.
در مناطق استوایی گیاهان به اندازههای خیلی بزرگ رشد میکنند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «proportions» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/proportions