فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Proportions

گذشته‌ی ساده:

proportioned

شکل سوم:

proportioned

وجه وصفی حال:

proportioning

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun plural

سهم، قسمت، بخش، نسبت، تناسب، اندازه، مقیاس

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

fraud of breathtaking proportions

کلاهبرداری نسبتاٌ بزرگ

In the tropics plants grow to huge proportions.

در مناطق استوایی گیاهان به‌ اندازه‌های خیلی بزرگ رشد می‌کنند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد proportions

  1. noun measurements
    Synonyms:
    size amount dimensions extent range scope area length width height depth volume magnitude breadth diameter compass expanse

ارجاع به لغت proportions

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «proportions» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/proportions

لغات نزدیک proportions

پیشنهاد بهبود معانی