فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Proportionally

prəˈpɔːrʃnli prəˈpɔːʃnli

توضیحات:

proportionately با این لغت مترادف است.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb

به‌طور نسبی، به‌نسبت، نسبتاً، به‌تناسب، متناسب با، به‌فراخور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

Unemployment is proportionally much higher in the north of the country.

نرخ بیکاری در شمال کشور به‌نسبت بسیار بالاتر است.

Health problems increased proportionally to the number of hours worked.

مشکلات بهداشتی به‌فراخور میزان ساعات کاری افزایش یافت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد proportionally

  1. adverb to a proportionate degree
    Synonyms:
    proportionately
    Antonyms:
    disproportionately

لغات هم‌خانواده proportionally

  • adverb
    proportionally, proportionally

ارجاع به لغت proportionally

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «proportionally» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/proportionally

لغات نزدیک proportionally

پیشنهاد بهبود معانی