proportionately با این لغت مترادف است.
بهطور نسبی، بهنسبت، نسبتاً، بهتناسب، متناسب با، بهفراخور
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Unemployment is proportionally much higher in the north of the country.
نرخ بیکاری در شمال کشور بهنسبت بسیار بالاتر است.
Health problems increased proportionally to the number of hours worked.
مشکلات بهداشتی بهفراخور میزان ساعات کاری افزایش یافت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «proportionally» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/proportionally