Proportionally

prəˈpɔːrʃnli prəˈpɔːʃnli
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

proportionately با این لغت مترادف است.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
به‌طور نسبی، به‌نسبت، نسبتاً، به‌تناسب، متناسب با، به‌فراخور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- Unemployment is proportionally much higher in the north of the country.
- نرخ بیکاری در شمال کشور به‌نسبت بسیار بالاتر است.
- Health problems increased proportionally to the number of hours worked.
- مشکلات بهداشتی به‌فراخور میزان ساعات کاری افزایش یافت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد proportionally

  1. adverb To a proportionate degree
    Synonyms: proportionately
    Antonyms: disproportionately

لغات هم‌خانواده proportionally

ارجاع به لغت proportionally

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «proportionally» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/proportionally

لغات نزدیک proportionally

پیشنهاد بهبود معانی