با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Mileage

ˈmaɪlɪdʒ ˈmaɪlɪdʒ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    mileages

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
سنجش برحسب مایل (چند مایل در ساعت یا در روز)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- I get good mileage on my car.
- مصرف ماشین من کم است.
- He intends to get every bit of mileage from his friendship with the prime minister.
- او می‌خواهد از دوستی خود با نخست‌وزیر حداکثر بهره‌گیری را بکند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mileage

  1. noun A measure of space
    Synonyms: rate, space, measure
  2. noun Distance measured in miles
    Synonyms: milage
  3. noun The ratio of the number of miles traveled to the number of gallons of gasoline burned
    Synonyms: fuel consumption rate, gasoline mileage, gas mileage

ارجاع به لغت mileage

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mileage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mileage

لغات نزدیک mileage

پیشنهاد بهبود معانی