فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Mileage

ˈmaɪlɪdʒ ˈmaɪlɪdʒ

شکل جمع:

mileages

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

سنجش برحسب مایل (چند مایل در ساعت یا در روز)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

I get good mileage on my car.

مصرف ماشین من کم است.

He intends to get every bit of mileage from his friendship with the prime minister.

او می‌خواهد از دوستی خود با نخست‌وزیر حداکثر بهره‌گیری را بکند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mileage

  1. noun a measure of space
    Synonyms:
    measure space rate
  1. noun distance measured in miles
    Synonyms:
    milage
  1. noun the ratio of the number of miles traveled to the number of gallons of gasoline burned
    Synonyms:
    gas mileage gasoline mileage fuel consumption rate

ارجاع به لغت mileage

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mileage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mileage

لغات نزدیک mileage

پیشنهاد بهبود معانی