آخرین به‌روزرسانی:

Panorama

ˌpænəˈræmə ˌpænəˈrɑːmə

شکل جمع:

panoramas

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

سراسرنما، چشم‌انداز، پانوراما، دورنما، گسترده

From Tochal I saw the breathtaking panorama of Tehran.

از توچال دورنمای خیره‌کننده‌ی تهران را دیدم.

a panoramic view

منظره‌ی گسترده

noun countable

عکس‌ پانوراما، عکس‌ سراسرنما

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

I captured a stunning panorama of the mountains during our hike yesterday.

در طول پیاده‌روی دیروزم، عکس پانورامای جذابی از کوه‌ها گرفتم.

She framed her favorite travel panoramas and displayed them on her living room wall.

او عکس‌های پانورامای سفر موردعلاقه‌اش را قاب کرد و آن‌ها را روی دیوار اتاق نشیمن خود در معرض نمایش گذاشت.

noun countable

شرح جامع، تصویر کلی، بررسی کلی، ارائه‌ی جامع

a panorama of American history

شرح جامعی از تاریخ امریکا

She wrote an article providing a detailed panorama of current political events.

او مقاله‌ای با ارائه‌ی جامع دقیقی از رویدادهای سیاسی جاری نوشته است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد panorama

  1. noun scene, horizon
    Synonyms:
    view perspective overview scope range extent reach radius compass horizon prospect vista spectacle picture scenery scenic view sweep survey dimension orbit bird’s-eye view purview diorama

ارجاع به لغت panorama

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «panorama» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/panorama

لغات نزدیک panorama

پیشنهاد بهبود معانی