شکل جمع:
panoramasسراسرنما، چشمانداز، پانوراما، دورنما، گسترده
From Tochal I saw the breathtaking panorama of Tehran.
از توچال دورنمای خیرهکنندهی تهران را دیدم.
a panoramic view
منظرهی گسترده
عکس پانوراما، عکس سراسرنما
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I captured a stunning panorama of the mountains during our hike yesterday.
در طول پیادهروی دیروزم، عکس پانورامای جذابی از کوهها گرفتم.
She framed her favorite travel panoramas and displayed them on her living room wall.
او عکسهای پانورامای سفر موردعلاقهاش را قاب کرد و آنها را روی دیوار اتاق نشیمن خود در معرض نمایش گذاشت.
شرح جامع، تصویر کلی، بررسی کلی، ارائهی جامع
a panorama of American history
شرح جامعی از تاریخ امریکا
She wrote an article providing a detailed panorama of current political events.
او مقالهای با ارائهی جامع دقیقی از رویدادهای سیاسی جاری نوشته است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «panorama» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/panorama