فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Go About

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

phrasal verb
درگیر انجام کاری بودن، تعهد کردن، متعهد شدن، عهده‌دار شدن، به‌ عهده گرفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
phrasal verb
به دور محور گشتن، سیر کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد go about

  1. phrasal verb undertake
    Synonyms:
    begin tackle approach engage in work at set about be employed occupy oneself with devote oneself to get busy with
  1. phrasal verb circulate

ارجاع به لغت go about

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «go about» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/go-about

لغات نزدیک go about

پیشنهاد بهبود معانی