آخرین به‌روزرسانی:

Suckle

ˈsʌkl ˈsʌkl

گذشته‌ی ساده:

suckled

شکل سوم:

suckled

سوم‌شخص مفرد:

suckles

وجه وصفی حال:

suckling

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive

شیر دادن

The cat suckled her kittens.

گربه به بچه‌هایش شیر داد.

The goat suckled its young every morning.

بز هر صبح به بچه‌اش شیر می‌داد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

She sat quietly and suckled the baby.

او به‌آرامی نشست و به نوزادش شیر داد.

verb - intransitive verb - transitive

(از پستان مادر) شیر خوردن، شیر مکیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The calf suckled eagerly.

گوساله با اشتیاق شیر مادرش را می‌مکید.

The lion cubs suckled under their mother’s watchful eye.

توله‌‌شیرها زیر نگاه مراقب مادرشان شیر می‌خوردند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد suckle

  1. verb to feed a baby or young animal with milk from the breast or udder, or to drink milk in this way
    Synonyms:
    breastfeed nurse suck nourish nurture give-suck wet-nurse lactate

ارجاع به لغت suckle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «suckle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/suckle

لغات نزدیک suckle

پیشنهاد بهبود معانی