گذشتهی ساده:
suckedشکل سوم:
suckedسومشخص مفرد:
sucksوجه وصفی حال:
suckingتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
1- توکشیدن، توگرفتن
2- (عامیانه) کلاه سر کسی گذاشتن، مغبون کردن
(عامیانه) چاپلوسی کردن، بادمجان دور قاب چیدن
(قدیمی) شیردادن (به)
(یک) مک زدن، مکیدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «suck» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/suck