گذشتهی ساده:
suckedشکل سوم:
suckedسومشخص مفرد:
sucksوجه وصفی حال:
suckingمکیدن، مک زدن، به داخل کشیدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
He used to suck his thumb.
او عادت داشت که انگشت خود را بمکد.
to suck a piece of candy
یک تکه آب نبات مکیدن
The baby sucks his mothers breast.
کودک پستان مادر را میمکد.
A special pump sucks the moisture from the cloth.
تلمبه ویژه رطوبت پارچه را میکشد.
to suck air into the lungs
هوا را به ریه فرو کشیدن
The sun sucked up the rain.
خورشید باران را درآشامید.
We have been sucked out of our native soil and scattered all over the world.
ما از موطن خود بیرون کشیده شده و در سرتاسر جهان پراکنده شدهایم.
The war sucked all of the country's energy.
جنگ تمام انرژی کشور را تحلیل برد.
to suck a pomegranate dry
آب انار را تاته مکیدن
Despite its neutrality, the country was again sucked into war.
باوجود بیطرفی، آن کشور دوباره به ورطهی جنگ کشیده شد.
to suck in one's belly
شکم خود را تو کشیدن
افتضاح بودن، بیخود بودن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
This film sucks.
این فیلم خیلی بد است.
مک، مکزنی، مکش
(عامیانه) چاپلوسی کردن، بادمجان دور قاب چیدن
(قدیمی) شیردادن (به)
(یک) مک زدن، مکیدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «suck» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/suck