آزردن، پریشان کردن، درد یا کسالتی داشتن، مانع شدن، عقب انداختن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
What's ailing her?
کسالت او چیست؟
He has ailed ever since he came back.
از هنگام بازگشتش تاکنون بیمارگونه بوده است.
Inflation and unemployment have been ailing the country's economy.
تورم و بیکاری به اقتصاد کشور آسیب رسانده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ail» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ail