فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Ail

eɪl eɪl

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive

آزردن، پریشان کردن، درد یا کسالتی داشتن، مانع شدن، عقب انداختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

What's ailing her?

کسالت او چیست؟

He has ailed ever since he came back.

از هنگام بازگشتش تاکنون بیمارگونه بوده‌ است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Inflation and unemployment have been ailing the country's economy.

تورم و بیکاری به اقتصاد کشور آسیب رسانده است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ail

  1. verb hurt
    Synonyms:
    pain trouble bother annoy upset distress hurt sicken afflict

ارجاع به لغت ail

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ail» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ail

لغات نزدیک ail

پیشنهاد بهبود معانی