امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Off-key

ˈɒfˈkiː ˈɒfˈkiː ˈɒfˈkiː
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله

adjective
(موسیقی) نا‌موزون، در کلید اشتباهی، در نت اشتباهی، نا‌هم‌ساز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
adjective
(مجازی) نامناسب، ناجور، ناهنجار
- Some of her claims were rather off-key.
- برخی از ادعاهای او نسبتاً بی‌جا بودند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد off-key

  1. adjective not sounding right
    Synonyms: abnormal, anomalous, clinker, deviant, discordant, dissonant, divergent, flat, inharmonious, irregular, jarring, not harmonious, off-pitch, off-tone, out of keeping, out of pitch, out of tune, out of tune, sour, sour note, sour, unmusical, unnatural, untuned
    Antonyms: concordant, harmonious, on-key

ارجاع به لغت off-key

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «off-key» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/off-key

لغات نزدیک off-key

پیشنهاد بهبود معانی