فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Noncompliance

ˌnɑːnkəmˈplaɪəns ˌnɒnkəmˈplaɪəns

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

(به‌ ویژه از دستور دادگاه یا مافوق و غیره) عدم انجام، سرپیچی، عدم تسلیم یا توافق، عدم تمکین، عدم رعایت

The company is facing legal consequences due to its noncompliance with safety regulations.

شرکت به دلیل عدم رعایت مقررات ایمنی با پیامدهای قانونی مواجه می‌شود.

noncompliance with tax laws

عدم رعایت قوانین مالیاتی

noun uncountable

پزشکی عدم رعایت دستورات درمانی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد noncompliance

  1. noun the condition or practice of not obeying
    Synonyms:
    disobedience insubordination
  1. noun the failure to obey
    Synonyms:
    disobedience refusal nonconformity dissent
    Antonyms:
    obedience compliance

ارجاع به لغت noncompliance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «noncompliance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/noncompliance

لغات نزدیک noncompliance

پیشنهاد بهبود معانی