فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Nonconforming

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

ناهم‌رنگ، ناسازگار، نامنطبق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The nonconforming voice has a hard time being heard.

افکار نامنطبق با اکثریت به‌ سختی شنیده می‌شود.

The first results showed a high percentage of nonconforming units.

نتایج اولی نشان از درصد بالای واحدهای ناسازگار دارد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد nonconforming

  1. adjective nonobservant
    Synonyms:
    independent unorthodox radical noncompliant nonadhering individualistic marching to the beat of a different drummer one’s own sweet way

ارجاع به لغت nonconforming

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nonconforming» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/nonconforming

لغات نزدیک nonconforming

پیشنهاد بهبود معانی