فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Brazenfaced

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • adjective
    بی‌شرم، بی‌شرمانه، بی‌آزرم، پررو، گستاخ
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد brazenfaced

  1. adjective Characterized by or done without shame
    Synonyms: bald-faced, barefaced, blatant, brazen, shameless, unabashed, unblushing, brassy

ارجاع به لغت brazenfaced

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «brazenfaced» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/brazenfaced

لغات نزدیک brazenfaced

پیشنهاد بهبود معانی