فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Congeries

kɑːnˈdʒiːriːz kɒnˈdʒɪəriːz
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
توده، انباشته، تراکم، انبوه، کومه، کپه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد congeries

  1. noun a quantity accumulated
    Synonyms:
    collection accumulation gathering mass aggregation assemblage amassment cumulation
  1. noun a sum total of many heterogenous things taken together
    Synonyms:
    mass pile accumulation aggregate conglomeration

ارجاع به لغت congeries

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «congeries» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/congeries

لغات نزدیک congeries

پیشنهاد بهبود معانی