فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Muddleheaded

ˈmədəlˌhedəd ˈmədəlˌhedəd

توضیحات:

شکل نوشتاری دیگر این لغت: muddle-headed

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

گیج، منگ، آشفته‌فکر، پریشان

After a long day at work, I felt muddleheaded and couldn't concentrate on anything.

پس از یک روز طولانی در محل کار، احساس کردم گیجم و نمی‌توانستم روی چیزی تمرکز کنم.

I was so muddleheaded that I accidentally put salt instead of sugar in my coffee.

من آن‌قدر منگ بودم که به‌طور تصادفی در قهوه‌ام به جای شکر، نمک ریختم.

adjective

مغشوش، پریشان، درهم‌برهم (فکر و عمل و غیره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

Despite his muddle-headed attempts to fix the leak, the plumber only made the situation worse.

علی‌رغم تلاش‌های درهم‌برهم او برای رفع نشتی، لوله‌کش تنها وضعیت را بدتر کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد muddleheaded

  1. adjective Stupid and confused; ; - Isaac Sterne
    Synonyms:
    addlebrained addlepated puddingheaded

ارجاع به لغت muddleheaded

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «muddleheaded» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/muddleheaded

لغات نزدیک muddleheaded

پیشنهاد بهبود معانی