فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Decommission

ˌdiːkəˈmɪʃn ˌdiːkəˈmɪʃn

گذشته‌ی ساده:

decommissioned

شکل سوم:

decommissioned

سوم‌شخص مفرد:

decommissions

وجه وصفی حال:

decommissioning

معنی‌ها

verb - transitive

حق نمایندگی (کسی را) لغو کردن، از نمایندگی انداختن

verb - transitive

(کشتی را) از خدمت خارج کردن، از بهره‌گیری انداختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد decommission

  1. verb withdraw from active service
    Synonyms:
    retire deactivate shut down shut off make inactive demilitarize

ارجاع به لغت decommission

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «decommission» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/decommission

لغات نزدیک decommission

پیشنهاد بهبود معانی