فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Demilitarize

ˌdiːˈmɪlətəraɪz ˌdiːˈmɪlətəraɪz

گذشته‌ی ساده:

demilitarized

شکل سوم:

demilitarized

سوم‌شخص مفرد:

demilitarizes

وجه وصفی حال:

demilitarizing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

از حالت نظامی درآمدن، غیرنظامی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

a demilitarized zone

ناحیه غیرنظامی

For a while, the Allies demilitarized Germany.

تا مدتی متفقین آلمان را ارتش‌زدایی کردند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد demilitarize

  1. verb do away with the military organization and potential of
    Synonyms:
    disarm demilitarise
    Antonyms:
    militarize

ارجاع به لغت demilitarize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «demilitarize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/demilitarize

لغات نزدیک demilitarize

پیشنهاد بهبود معانی