امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Lieutenant

luːˈtenənt lefˈtenənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
(نظامی) ستوان، ناوبان، نایب، وکیل، رسدبان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- the president's intimate friend and most trusted lieutenant
- دوست صمیمی و یاور بسیار مورد اطمینان رئیس جمهور
- first lieutenant
- ستوان یک (یکم)
- second lieutenant
- ستوان دوم
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lieutenant

  1. noun A person who holds a position auxiliary to another and assumes some of the superior's responsibilities
    Synonyms:
    officer deputy army officer adjutant navy officer marine officer aide military man assistant soldier platoon leader auxiliary fighter coadjutant police lieutenant commissioned-officer leader coadjutor looie 90-day-wonder shavetail helper second

ارجاع به لغت lieutenant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lieutenant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lieutenant

لغات نزدیک lieutenant

پیشنهاد بهبود معانی