آخرین به‌روزرسانی:

Coadjutor

koʊˈædʒətər kəʊˈædʒʊtə

معنی

noun

هم‌یاور، همکار، معاون، یاری‌کننده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد coadjutor

  1. noun assistant
    Synonyms:
    helper associate co-worker colleague

ارجاع به لغت coadjutor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «coadjutor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/coadjutor

لغات نزدیک coadjutor

پیشنهاد بهبود معانی