حمایل، نوعی ریسمان ماهیگیری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I saw a beggar gimping along the street.
گدائی را دیدم که در راستای خیابان لنگانلنگان راه میرفت.
He walks with a gimp in one leg.
وقتی راه میرود یک پایش میلنگد.
gimpy knees
زانوهای سست
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «gimp» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gimp