فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Backdrop

ˈbækdrɑːp ˈbækdrɒp

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun C1

پرده‌ی پشت صحنه تئاتر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The Alborz mountains form a backdrop to Tehran.

رشته‌کوه‌های البرز دورنمای تهران را تشکیل می‌دهد.

Those events took place against a backdrop of war and bloodshed.

آن رویدادها در پس‌زمینه‌ای از جنگ و خونریزی به وقوع پیوست.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد backdrop

  1. noun scenery hung at back of stage
    Synonyms:
    scenery background backcloth scrim

ارجاع به لغت backdrop

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «backdrop» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/backdrop

لغات نزدیک backdrop

پیشنهاد بهبود معانی