فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Demonstratively

dɪˈmɑːnstrət̬ɪvli dɪˈmɒnstrətɪvli

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb

به‌گرمی (احساسات و غیره)

She demonstratively hugged her sister

به‌گرمی خواهرش را در آغوش گرفت.

He demonstratively kissed his wife on the forehead, letting her know how much he loved her.

به‌گرمی پیشانی همسرش را بوسید و به او گفت که چقدر او را دوست دارد.

adverb formal

از راه اثبات، با نشان دادن، با دلیل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The teacher demonstratively showed the class how to solve the math problem on the whiteboard.

معلم از راه اثبات به کلاس نشان داد که چگونه مسئله‌ی ریاضی را روی وایت‌برد حل کنند.

She demonstratively pointed out the flaws in his argument during the debate.

او در طول مناظره با دلیل به اشکالات استدلال او اشاره کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

لغات هم‌خانواده demonstratively

ارجاع به لغت demonstratively

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «demonstratively» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/demonstratively

لغات نزدیک demonstratively

پیشنهاد بهبود معانی