(به گونهای که بتوان آن را نشان داد یا ثابت کرد) بهگونهای قابلاثبات، بهطور اثباتشدنی، بهوضوح، آشکارا، بهطور آشکار، بهطور محسوس
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
demonstrably unfair
بهوضوح ناعادلانه
The policies followed so far have demonstrably failed.
سیاستهایی که تاکنون دنبال شدهاند بهطور آشکار شکست خوردهاند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «demonstrably» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/demonstrably