با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Sentry

ˈsentri ˈsentri
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    sentries

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
نگهبان (سربازی که از مکانی محافظت می‌کند معمولاً با ایستادن در ورودی آن مکان)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The sentry's duty was to protect the castle.
- وظیفهd نگهبان حفاظت از قلعه بود.
- The sentry patrolled the perimeter of the prison.
- نگهبان در اطراف زندان گشت می‌زد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sentry

  1. noun A person or special body of persons assigned to provide protection or keep watch over, for example
    Synonyms: guard, sentinel, watch, lookout, protector, picket, lookout-man, ward, spotter, scout

Collocations

  • keep sentry

    کشیک دادن، نگهبانی کردن

ارجاع به لغت sentry

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sentry» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sentry

لغات نزدیک sentry

پیشنهاد بهبود معانی