زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد 🌍
آخرین به‌روزرسانی:

Sentinel

ˈsentɪnl ˈsentɪnl

معنی sentinel | جمله با sentinel

noun verb - transitive

کشیک، نگهبان

noun verb - transitive

نگهبان، قراول، دیده‌بان، کشیک، نگهبانی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

a sentinel dog

سگ نگهبان

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sentinel

  1. noun sentry
    Synonyms:
    guard watchman/woman keeper protector lookout picket watchperson

ارجاع به لغت sentinel

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sentinel» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sentinel

لغات نزدیک sentinel

پیشنهاد بهبود معانی