فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Wind Up

ˈwaɪndˈəp ˈwaɪndˈəp ˈwaɪndˈəp waɪndʌp waɪndʌp

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb

تمام کردن، پایان دادن، خاتمه دادن، (کسب‌وکار یا سازمان و غیره) بستن، تعطیل کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

Lawyers were called in to wind up the company.

وکلا برای تعطیل کردن شرکت احضار شدند.

If we all agree, let's wind up the discussion.

اگر همگی موافق هستید، بیایید به بحث خاتمه دهیم.

phrasal verb

در شرایط بدی قرار گرفتن، از جای بدی سر درآوردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wind up

  1. verb finish
    Synonyms:
    end complete finish up conclude close terminate finalize do settle wrap up determine close down halt end up bring to a close tie up loose ends be through with come to the end clean up liquidate
    Antonyms:
    start begin commence open

ارجاع به لغت wind up

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wind up» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wind-up

لغات نزدیک wind up

پیشنهاد بهبود معانی