فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Unfettered

ʌnˈfet̬ərd ʌnˈfetəd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective formal
    بی‌حدوحصر، بی‌قیدوبند، نامحدود، بدون محدودیت، بدون نظارت
    • - His unfettered ambition drove him to success.
    • - جاه‌طلبی بی‌قیدوبند او را به موفقیت سوق داد.
    • - The unfettered beauty of the untouched wilderness took her breath away.
    • - زیبایی بی‌حدوحصر بیابان دست‌نخورده نفس او را بند آورد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد unfettered

  1. adjective Not bound by shackles and chains
    Synonyms: free, unchained, unshackled, loose, untied

ارجاع به لغت unfettered

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unfettered» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unfettered

لغات نزدیک unfettered

پیشنهاد بهبود معانی