بیحدوحصر، بیقیدوبند، نامحدود، بدون محدودیت، بدون نظارت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His unfettered ambition drove him to success.
جاهطلبی بیقیدوبند او را به موفقیت سوق داد.
The unfettered beauty of the untouched wilderness took her breath away.
زیبایی بیحدوحصر بیابان دستنخورده نفس او را بند آورد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «unfettered» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unfettered