امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Accordance

əˈkɔːrdns əˈkɔːdns
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun formal C1
طبق، وفق، مطابق با

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The judge ruled in accordance with the law.
- قاضی طبق قانون حکم داد.
- in accordance with the plan
- طبق نقشه
- The company's actions were not in accordance with their stated values.
- اقدامات شرکت مطابق با ارزش‌های اعلام‌شده‌ی آن‌ها نبود.
noun
اعطا
- The accordance of the privilege was a topic of heated discussion among the board members.
- مطابقت با اعطای امتیاز موضوع مورد بحث داغی بین اعضای هیئت مدیره بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد accordance

  1. noun The act or state of agreeing or conforming
    Synonyms:
    conformity agreement chime conformance conformation congruence accord congruity correspondence harmonization harmony keeping
  1. noun The act of conferring, as of an honor
    Synonyms:
    bestowal bestowment conference conferment accordance of rights conferral grant presentation frictionlessness unruffledness

ارجاع به لغت accordance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «accordance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/accordance

لغات نزدیک accordance

پیشنهاد بهبود معانی