آخرین به‌روزرسانی:

Transgressiveness

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

هنجارشکنی، قانون‌گریزی، سرکشی، تخطی‌گری، عصیان‌گری، طغیان‌گری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

His transgressiveness was seen as a form of rebellion.

عصیان‌گری او نوعی شورش تلقی می‌شد.

Transgressiveness isn’t always negative; sometimes it can be the spark for necessary changes.

تخطی‌گری همیشه منفی نیست؛ گاهی می‌تواند جرقه‌ای برای تغییرات لازم باشد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Some critics praised the film’s transgressiveness, while others condemned it.

برخی از منتقدان، فیلم را به خاطر هنجارشکنی‌اش ستودند، درحالی که برخی دیگر آن را محکوم کردند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد transgressiveness

  1. noun the quality of going beyond accepted limits, rules, or moral boundaries

ارجاع به لغت transgressiveness

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «transgressiveness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/transgressiveness

لغات نزدیک transgressiveness

پیشنهاد بهبود معانی