جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

Transferred

American: trænsˈfɜːrd British: trænsˈfɜːd

معنی

انتقال‌یافته، واگذار‌شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد transferred

verb transfer from one place or period to another

Synonyms:

moved transported removed shifted transmitted channelled transposed maneuvered

verb change from one vehicle or transportation line to another

Synonyms:

changed moved transformed converted shifted transmitted transported sent passed conveyed carried delivered assigned delegated removed traded given granted alienated disposed deeded ceded demised aliened

verb move around

Synonyms:

delivered provided supplied furnished given handed shifted sold transplanted

Antonyms:

kept held

verb to direct (a person) elsewhere for help or information

Synonyms:

referred sent

verb to change one's residence or place of business, for example

Synonyms:

moved removed

adjective

Synonyms:

reassigned relocated restationed transmuted relayed turned-over

Antonyms:

stationed left fixed

سوال‌های رایج transferred

وجه وصفی حال transferred چی میشه؟

وجه وصفی حال transferred در زبان انگلیسی transferring است.

سوم‌شخص مفرد transferred چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد transferred در زبان انگلیسی transfers است.

ارجاع به لغت transferred

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «transferred» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/transferred

لغات نزدیک transferred

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!