با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Stored

American: ˈstɔːrd British: stɔːd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    stores
  • وجه وصفی حال:

    storing

معنی

adverb
انباشته، ذخیره شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stored

  1. verb Put aside
    Synonyms: kept
    Antonyms: used, squandered, wasted
  2. adjective Kept from danger
    Synonyms: stocked, reserved, hoarded
  3. verb To accumulate and set aside for future use.
    Synonyms: stockpiled, stashed, amassed, collected, banked, funded, reserved, stocked, provided, filed, hoarded, frozen, saved, treasured, supplied, deposited, shopped, secured, replenished, piled, packed, marketed, husbanded, housed, held, gathered, garnered, canned, bound, accumulated, put
    Antonyms: withdrawn, spent

ارجاع به لغت stored

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stored» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/stored

لغات نزدیک stored

پیشنهاد بهبود معانی