فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Spent

spent spent

مصدر:

spend

شکل سوم:

spent

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

گذشته‌ی ساده و شکل سوم فعل spend

We spent all day at the beach.

کل روز را در ساحل گذراندیم.

I spent all my money on concert tickets.

تمام پولم را خرج بلیت کنسرت کردم.

adjective

مصرف‌شده (به‌طور کامل)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

The spent batteries needed to be replaced.

باتری‌های مصرف‌شده باید تعویض شوند.

The spent matches were useless for starting a fire.

کبریت‌های مصرف‌شده برای برافروختن آتش بی‌فایده بودند.

adjective

ادبی خسته، ازپاافتاده

The spent athlete could barely walk after the marathon.

ورزشکار خسته پس از ماراتن به‌سختی می‌توانست راه برود.

She looked spent after a long day at work.

پس از روز طولانی در محل کار ازپاافتاده به نظر می‌رسید.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد spent

  1. adjective used up, gone; tired out
    Synonyms:
    tired out exhausted worn out drained finished depleted gone weakened weary bushed dead wasted all in done-in fagged shattered used limp prostrate enervated ready to drop burnt-out blown played-out effete dog-tired had it shot consumed dissipated wearied washed-up thrown away disbursed far-gone down the drain bleary
    Antonyms:
    saved retained hoarded

ارجاع به لغت spent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «spent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/spent

لغات نزدیک spent

پیشنهاد بهبود معانی