فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Collegial

kəˈliːdʒiəl kəˈliːdʒiəl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more collegial
  • صفت عالی:

    most collegial

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective formal
    یکسان، همسان، هم‌سو، هم‌سطح، هم‌ردیف، دارای اختیار مساوی
    • - It was refreshing to work in such a collegial workplace where everyone supported each other.
    • - کار کردن در چنین محل کار هم‌سویی که همه از یکدیگر حمایت می‌کردند، شادی‌بخش بود.
    • - The collegial atmosphere in the office made for a productive work environment.
    • - جو هم‌سو در محل کار باعث ایجاد یک محیط کار پرحاصل شد.
  • adjective
    دانشگاهی، دانشجویی
    • - The team's collegial approach to problem-solving led to innovative solutions.
    • - رویکرد دانشگاهی تیم به حل مسئله منجر به راه‌حل‌های نوآورانه شد.
    • - As a collegial institution, our university values open dialogue and shared decision-making.
    • - به‌عنوان یک نهاد دانشگاهی، دانشگاه ما برای گفت‌وگوی آزاد و تصمیم‌گیری مشترک ارزش قائل است.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد collegial

  1. adjective Of or resembling or typical of a college or college students
    Synonyms: collegiate

ارجاع به لغت collegial

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «collegial» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/collegial

لغات نزدیک collegial

پیشنهاد بهبود معانی