صفت تفضیلی:
more collegialصفت عالی:
most collegialیکسان، همسان، همسو، همسطح، همردیف، دارای اختیار مساوی
It was refreshing to work in such a collegial workplace where everyone supported each other.
کار کردن در چنین محل کار همسویی که همه از یکدیگر حمایت میکردند، شادیبخش بود.
The collegial atmosphere in the office made for a productive work environment.
جو همسو در محل کار باعث ایجاد یک محیط کار پرحاصل شد.
دانشگاهی، دانشجویی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The team's collegial approach to problem-solving led to innovative solutions.
رویکرد دانشگاهی تیم به حل مسئله منجر به راهحلهای نوآورانه شد.
As a collegial institution, our university values open dialogue and shared decision-making.
بهعنوان یک نهاد دانشگاهی، دانشگاه ما برای گفتوگوی آزاد و تصمیمگیری مشترک ارزش قائل است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «collegial» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/collegial