فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Collegial

kəˈliːdʒiəl kəˈliːdʒiəl

صفت تفضیلی:

more collegial

صفت عالی:

most collegial

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective formal

یکسان، همسان، هم‌سو، هم‌سطح، هم‌ردیف، دارای اختیار مساوی

It was refreshing to work in such a collegial workplace where everyone supported each other.

کار کردن در چنین محل کار هم‌سویی که همه از یکدیگر حمایت می‌کردند، شادی‌بخش بود.

The collegial atmosphere in the office made for a productive work environment.

جو هم‌سو در محل کار باعث ایجاد یک محیط کار پرحاصل شد.

adjective

دانشگاهی، دانشجویی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The team's collegial approach to problem-solving led to innovative solutions.

رویکرد دانشگاهی تیم به حل مسئله منجر به راه‌حل‌های نوآورانه شد.

As a collegial institution, our university values open dialogue and shared decision-making.

به‌عنوان یک نهاد دانشگاهی، دانشگاه ما برای گفت‌وگوی آزاد و تصمیم‌گیری مشترک ارزش قائل است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد collegial

  1. adjective of or resembling or typical of a college or college students
    Synonyms:
    collegiate

ارجاع به لغت collegial

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «collegial» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/collegial

لغات نزدیک collegial

پیشنهاد بهبود معانی