صفت تفضیلی:
more supportiveصفت عالی:
most supportiveحامی، پشتیبان، مشوق، حمایتگر
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The team members were supportive of each other, working together to achieve their common goal.
اعضای تیم حامی یکدیگر بودند و با هم برای دستیابی به هدف مشترکشان کار میکردند.
My parents have always been supportive of my dreams and aspirations.
والدینم همیشه مشوق رویاها و آرزوهایم بودهاند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «supportive» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/supportive