با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Supportive

səˈpɔːrt̬ɪv səˈpɔːtɪv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more supportive
  • صفت عالی:

    most supportive

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
حامی، پشتیبان، مشوق، حمایتگر
- The team members were supportive of each other, working together to achieve their common goal.
- اعضای تیم حامی یکدیگر بودند و با هم برای دستیابی به هدف مشترکشان کار می‌کردند.
- My parents have always been supportive of my dreams and aspirations.
- والدینم همیشه مشوق رویاها و آرزوهایم بوده‌اند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد supportive

  1. adjective Giving or able to give help or support
    Synonyms: accessory, ancillary, assistant, auxiliary, collateral, contributory, subsidiary
  2. adjective Furnishing support or assistance
    Antonyms: unsupportive

لغات هم‌خانواده supportive

ارجاع به لغت supportive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «supportive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/supportive

لغات نزدیک supportive

پیشنهاد بهبود معانی