فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Congruent

ˈkɑːŋɡruənt ˈkɒŋɡruənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more congruent
  • صفت عالی:

    most congruent

معنی و نمونه‌جمله

  • adjective
    موافق، متجانس
    • - The sentence was not at all congruent with his crime.
    • - حکم (مجازات) دادگاه اصلاً با جنایت او متناسب نبود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد congruent

  1. adjective agreeable, harmonious
    Synonyms: coinciding, compatible, concurring, conforming, consistent, corresponding, identical, in agreement
    Antonyms: disagreeable, incongruent, unharmonious

ارجاع به لغت congruent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «congruent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/congruent

لغات نزدیک congruent

پیشنهاد بهبود معانی