Presentable

    prɪˈzentəbl prɪˈzentəbl
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله

    adjective
    شایان معرفی، قابل‌معرفی، قابل‌ارائه، قابل‌نمایش، قابل‌تقدیم

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
    - Don't bring the guests to this room; I am not presentable.
    - مهمانان را به این اتاق نیاور چون لباس مناسب به تن ندارم.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد presentable

    1. adjective respectable; fit to be seen
      Synonyms:
      acceptable suitable decent proper satisfactory okay good enough fit passable tolerable attractive becoming prepared not bad
      Antonyms:
      unacceptable unfit unpresentable ugly

    ارجاع به لغت presentable

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «presentable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/presentable

    لغات نزدیک presentable

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دژرهی دکتردرحقوق دگردیسگر دگرسان پذیری دگرسان گرای دگرسوی کردن دگرش ناپذیر دگرشگر دگرش واکه دگرگونی ناپذیر دگرگونی گشتاور دیدگر سوی دیردرمان دیرپای دیرگزین دیرگشا دیریاز دیسدار شدن دیسلکسی دیسک ران دیماساندن دیوار بازدار دیوان کشور دیوانه و خنده آور دیوسیرتانه دیکسیونرنگار دیکلرر دیگرآنکه