با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Abuser

əˈbjuːzər əˈbjuːzə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    abusers

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
آزاررسان، آزارگر، آسیب‌رسان (کسی که با شخص دیگری به شیوه‌ای بی‌رحمانه یا خشونت‌آمیز یا ناعادلانه رفتار می‌کند)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- She bravely stood up to her abuser.
- او شجاعانه در مقابل آزارگرش ایستاد.
- Recognizing the signs of an abuser is crucial in preventing further harm.
- شناخت علائم آزاررسان در پیشگیری از آسیب بیشتر بسیار مهم است.
noun countable
بدمصرف‌کننده، سوءمصرف‌کننده، سوءاستعمال‌کننده (کسی که از چیزی به گونه‌ای استفاده می‌کند که مضر است یا از نظر اخلاقی اشتباه است)
- The substance abuser sought rehabilitation in order to overcome his addiction.
- این فرد بدمصرف‌کننده (معتاد) برای غلبه بر اعتیادش به دنبال توان‌بخشی بود.
- Police arrested the drug abuser.
- پلیس سوءاستعمال‌کننده‌ی موادمخدر را دستگیر کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد abuser

  1. noun Someone who abuses
    Synonyms: maltreater

لغات هم‌خانواده abuser

ارجاع به لغت abuser

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «abuser» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/abuser

لغات نزدیک abuser

پیشنهاد بهبود معانی