فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Helmet

ˈhelmɪt ˈhelmɪt

شکل جمع:

helmets

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2

کلاه کاسکت، کلاه ایمنی (کارگران، موتورسیکلت‌سواران و غیره)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

She always wears a helmet when riding her bike for safety reasons.

او همیشه هنگام دوچرخه‌سواری به‌دلایل ایمنی از کلاه کاسکت استفاده می‌کند.

It is important to wear a helmet to reduce the risk of head injuries.

استفاده از کلاه ایمنی برای کاهش خطر آسیب به سر بسیار مهم است.

noun countable

کلاه‌خود

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The soldiers' helmets shone in the sun.

کلاه‌خود سربازان در آفتاب برق می‌زد.

helmeted soldiers

سربازان مجهز به کلاه‌خود

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد helmet

  1. noun headgear
    Synonyms:
    hat hard hat head protector crash helmet safety helmet armor kepi shako busby

ارجاع به لغت helmet

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «helmet» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/helmet

لغات نزدیک helmet

پیشنهاد بهبود معانی