گذشتهی ساده:
forewentشکل سوم:
foregoneسومشخص مفرد:
foregoesوجه وصفی حال:
foregoingهمچنین میتوان از Forgo به جای forego استفاده کرد.
صرفنظر کردن، بیخیال شدن، قید چیزی را زدن، چشمپوشی کردن، نادیده گرفتن، کنار گذاشتن، خودداری کردن
Let us forego formality!
بیایید تعارف را کنار بگذاریم!
I decided to forego dessert tonight to cut back on calories.
تصمیم گرفتم امشب قید دسر را بزنم تا کالری کمتری دریافت کنم.
جلوتر بودن، پیش بودن، پیش از چیزی واقع شدن، مقدم بودن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Please forego me into the conference room.
لطفا پیشاز من وارد اتاق کنفرانس شوید.
The introduction will forego the first chapter of the book.
مقدمه پیشاز فصل اول کتاب واقع خواهد شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «forego» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/forego