با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Palace

ˈpælɪs ˈpælɪs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    palaces

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable B1
    کاخ، قصر، کوشک (محل اقامت رسمی رئیس حکومت مانند پادشاه یا رئیس‌جمهور و غیره)
    • - The Queen's coronation took place in the palace.
    • - تاج‌گذاری ملکه در کاخ انجام شد.
    • - The King welcomed his guests at the palace.
    • - شاه از مهمانانش در قصر استقبال کرد.
  • noun countable
    قدیمی کاخ، قصر (در نام‌های ساختمان‌های بزرگ مانند سینماها یا دیگر مکان‌های مخصوص سرگرمی و تفریح)
    • - The Winter Garden Palace hosts ballroom dancing events every weekend.
    • - کاخ باغ زمستانی هر هفته میزبان رویدادهای رقص باله است.
    • - The Regal Palace is a grand cinema known for its luxurious interiors and state-of-the-art screens.
    • - قصر رگال سینمای بزرگی است که به‌خاطر فضای داخلی مجلل و نمایشگرهای پیشرفته‌اش شناخته می‌شود.
  • noun singular
    کاخ‌نشین (the Palace)
    • - The Palace denied the accusation.
    • - کاخ‌نشین این اتهام را رد کرد.
    • - The Palace lifestyle had no bounds.
    • - سبک زندگی کاخ‌نشین هیچ حد‌ومرزی نداشت.
  • adjective
    مربوط به کاخ، مربوط به قصر
    • - The palace gates were adorned with intricate carvings.
    • - دروازه‌های کاخ با کنده‌کاری‌های پرنقش‌ونگار آراسته شده بود.
    • - The chef prepared a delectable feast fit for the King in the palace kitchen.
    • - سرآشپز در آشپزخانه‌ی قصر ضیافتی لذیذ برای پادشاه آماده کرد.
  • adjective
    مربوط به کاخ‌نشینان، مربوط به اقدامات و غیره‌ی مسئول یا مسئولان بلندپایه
    • - The palace revolution had a profound impact on the country's political landscape.
    • - انقلاب کاخ‌نشینان تأثیر عمیقی بر چشم‌انداز سیاسی کشور گذاشت.
    • - Understanding the intricacies of palace politics requires careful observation and analysis.
    • - درک پیچیدگی‌های سیاست مسئولان بلندپایه مستلزم مشاهده و تحلیل دقیق است.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد palace

  1. noun royal or enormous home
    Synonyms: alcazar, castle, chateau, dwelling, hall, manor, mansion, official residence, royal residence

ارجاع به لغت palace

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «palace» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/palace

لغات نزدیک palace

پیشنهاد بهبود معانی