فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Combust

kəmˈbəst kəmˈbʌst

گذشته‌ی ساده:

combusted

شکل سوم:

combusted

سوم‌شخص مفرد:

combusts

وجه وصفی حال:

combusting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive

سوختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

The dry leaves began to combust.

برگ‌های خشک شروع به سوختن کردند.

When exposed to extreme heat, certain chemicals can spontaneously combust.

اگر این دو ماده را با هم مخلوط کنید، ممکن است بسوزند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد combust

  1. verb to undergo combustion
    Synonyms:
    burn flame blaze flare

ارجاع به لغت combust

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «combust» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/combust

لغات نزدیک combust

پیشنهاد بهبود معانی