فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Combust

kəmˈbəst kəmˈbʌst
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    combusted
  • شکل سوم:

    combusted
  • سوم شخص مفرد:

    combusts
  • وجه وصفی حال:

    combusting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - intransitive
    سوختن
    • - The dry leaves began to combust.
    • - برگ‌های خشک شروع به سوختن کردند.
    • - When exposed to extreme heat, certain chemicals can spontaneously combust.
    • - اگر این دو ماده را با هم مخلوط کنید، ممکن است بسوزند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد combust

  1. verb To undergo combustion
    Synonyms: burn, blaze, flame, flare

ارجاع به لغت combust

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «combust» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/combust

لغات نزدیک combust

پیشنهاد بهبود معانی